اورونوف نیم فصل از پرسپولیس جدا می شود؟
هافبک تهاجمی ملی پوش ازبکستانی تیم پرسپولیس همچنان از یک تیم قطری پیشنهاد دارد و ظاهرا می خواهد از این تیم جدا شود.
نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام پس از جنگ نهروان در مجلسی نشسته بود و درباره جریان امور گذشته مذاکره می کرد، تا اینکه از ایشان پرسیده شد که چرا با ابو بکر و عمر همچون طلحه و زبیر و معاویه نجنگیدی؟
شدت حوادث پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابعاد گسترده این وقایع، به گونه ای بود که منابع معتبر اهل سنت نیز نتوانستند از کنار آن عبور کنند. به همین دلیل، گزارش های متعددی از وقایع سقیفه در این منابع به چشم می خورد که هریک تلاش کرده اند زوایای مختلف این رویداد را شرح دهند.
این مسئله با سکوت معنادار امیرالمؤمنین علی علیه السلام همراه شد، سکوتی که بسیاری از صحابه و اطرافیان را به تعجب و پرسش واداشت. در حالی که برخی این سکوت را نشانه رضایت می پنداشتند، حقیقت امر بر پایه مصالح بلندمدت امت اسلامی و حفظ انسجام جامعه مسلمانان استوار بود. امیرالمؤمنین علیه السلام، با وجود حق مسلم خود، از تقابل آشکار خودداری کرد تا از فروپاشی وحدت نوپای امت و ایجاد شکاف های جبران ناپذیر در صفوف مسلمانان جلوگیری کند.
روایتی نو از مظلومیت امام علی(ع) در تاریخاین سکوت، که از منظر برخی به معنای ضعف یا بی اعتنایی تلقی می شد، در واقع راهبردی حکیمانه برای صیانت از اسلام و جلوگیری از سوءاستفاده دشمنان خارجی و داخلی بود. امام علی علیه السلام با اولویت بخشی به مصلحت عمومی، نشان داد که اهداف والای الهی و منافع کلان امت اسلامی را بر منافع شخصی ترجیح می دهد، هرچند این انتخاب، باری سنگین از رنج و مظلومیت را برای ایشان به همراه داشت و سبب شهادت همسر بزرگوارشان و دخت نبی مکرم اسلام و سیدة نساءالعالمین حضرت فاطمه سلام الله علیها شد. با این حال، اطرفیان امیرالمؤمنین علیه السلام به مناسبت های مختلف از علت سکوت ایشان می پرسیدند و آن حضرت در هر بار پاسخ های قانع کننده ای ارائه می دادند.
طبرسی در کتاب احتجاج خود می نویسد «نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام پس از جنگ نهروان در مجلسی نشسته بود و از جریان امور گذشته مذاکره می شد، تا اینکه از ایشان پرسیده شد که چرا با ابو بکر و عمر همچون طلحه و زبیر و معاویه نجنگیدی؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: من از روز نخست زندگی پیوسته مظلوم واقع شده و حقوق خود را مورد تجاوز و دستبرد دیگران می دیدم.
پس اشعث بن قیس برخاسته و گفت: ای امیرالمؤمنین، چرا دست به شمشیر نبردی و حقّ خود را نگرفتی: فرمود: ای اشعث مطلبی را پرسیدی پس خوب به پاسخش گوش کرده و به خاطر بسپار و به حقیقت کلام و حجّت من توجّه کن که من از 6 تن از انبیای گذشته تبعیّت و پیروی کردم:
* اول از نوح که خداوند درباره اش می فرماید: فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ (اعراف: 150) (پس پروردگارش را خواند که: «من مغلوب شدم؛ به داد من برس.) پس اگر کسی بگوید او از قوم خود خوف نداشته، منکر کلام خدا و کافر بدان شده است.
* دوم از لوط که خداوند در باره او می فرماید: لَوْ أَنَّ لِی بکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدیدٍ ( قمر54 ) ( [لوط] گفت: «کاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تکیه گاهی استوار پناه می جستم. ) پس اگر کسی بگوید: لوط این کلام را برای مطلبی غیر از ترس گفته مسلّما کافر است، و گرنه اوصیای انبیاء در این مقام معذورترند.
* سوم از إبراهیم خلیل در این آیه که: وَ أَعْتَزلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ( هود: 80 ) ( و از شما و [از] آنچه غیر از خدا می خوانید کناره می گیرم ) پس اگر کسی بگوید او این سخن را برای غیر ترس گفته کافر است، وگرنه وصیّ رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله معذورتر است.
* چهارم از موسی در این آیه: فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ ( مریم: 48 ) ( و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم ) پس اگر کسی با وجود این آیه منکر ترس موسی شود کافر است، وگرنه وصیّ معذورتر است.
* پنجم از سخن هارون برادر آن حضرت در این آیه که گفت: ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی ( شعرا: 21 ) ( ای فرزند مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند ) اگر کسی منکر ترس هارون باشد مسلّما کافر است، وگرنه وصیّ رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله معذورتر است.
* ششم از برادرم محمّد صلّی اللَّه علیه و آله خیر البشر پیروی و تبعیّت کردم که روی احتیاط و خوف از قریش مرا در جای خود خوابانیده و خود از مکّه بیرون و در غار مخفی شد. اگر کسی منکر ترس آن حضرت از دشمنان باشد کافر است، وگرنه وصیّ او معذورتر است.
در این وقت همه مردم یکپارچه برخاسته و گفتند: ای امیرالمؤمنین ما همه دریافتیم که فرمایش شما صحیح و عمل شما حقّ است، و ما جاهل و گناهکاریم، و ما می دانیم که شما در ترک دعوی و سکوت و تسلیم شدن خود معذور هستی.» ( الإحتجاج طبرسی / ترجمه جعفری، ج1، ص412 )
اگر نبود امامی همچون امیرالمؤمنین علیه السلام که به بطون قرآن اشراف دارند و عالم به تأویل این کتاب شریف هستند، هیچ احدی توان ارائه چنین استدلال های ژرف و حکیمانه ای را نداشت. ایشان با بهره گیری از دانش الهی و استناد به آیات قرآن، حقایقی را آشکار کرد که فهم آن ها فراتر از توان عقول بشری عادی بود و عظمت مقام وصایت و امامت را نمایان کرد.
انتهای پیام/
{{name}}
{{content}}